شانزدهمین روز
سلام عزیز دلم امروز روز بزرگی برا من و تو و بابایی بود امروز بعد از 16 سال درس خوندن فارغ التحصیل شدم و بالاخره می تونم بیشتر به تو و باباییت برسم. اما اتفاق بزرگ تری که امروز افتاد سونوگرافی بود. رفتیم مطب دکتر سهرابی همون آقای دکتر که خیلی مهربونه، اول بدنتو چک کرد که سالم سالم بودی پاها و دستها و صورتت رو چک کرد که همش سالم بود و بعد گفت نینی نازیتون پسره پسری گلم الهی مامان فدات شه بعد سونوگرافی با بابایی رفتیم واست کفش و لباس خریدیم و به همه زنگ زدیم خبر دادیم که پسری. توی خونه بابایی همش با کفشای کوچولوت بازی می کنه و قربون صدقت میره هیچ وقت ه...
نویسنده :
هستی
14:14